روش هدفگذاری در زندگی
خداوند هدف آفرینش را عبودیّت قرار داده است و انسان اگر بخواهد به سعادت برسد، باید خود را با هدف خلقت همگام سازد. بر اساس تحقیقات انجام شده، بیش از 97% مردم در زندگی هدفگذاری نمی کنند.30% مردم بیتفاوتند؛ هیچ هدفی ندارند و فقط زمانی که دیگران کاری را حاضر و آماده در اختیار آنها بگذارند، دست به آن کار میزنند. حدود 50% واکنشی عمل میکنند؛ یعنی به جای این که ادارهی سرنوشت خود را به دست گیرند، تابع اتّفاقات هستند و فقط به آن ها واکنش نشان میدهند. بیش از 10% از افراد در رؤیا زندگی میکنند و اهداف غیرواقعی دارند و فقط 10% افراد جامعه برای زندگی خود هدف دارند و زندگی خود را فعّالانه اداره میکنند. هرچند در عدّهای از آن ها هم هدفگذاری به صورت گاهگاهی و تصادفی انجام میگیرد.
هدف
هدف از نظر لغت به معنی نشانه و غرض و آنچه شخص به طور ارادی برای رسیدن به آن بکوشد،میباشد؛ فعّالیّت انسان را هدایت می کند و او را به انجام اعمال خاصّی وا می دارد. به عبارتی دیگر، مقصدی که شخص قصد رسیدن به آن یا انجام آن را دارد، یا تمایل به برآورده کردن یک نیاز با تعهّد به انجام وظایف مشخّص. مهمترین دلیلی که بر اساس آن کار بیشتر و سریعتری انجام میدهید، این است که از هدفهایتان آگاهی مطلق دارید و از آن منحرف نمیشوید. هر چه به روشنی بیشتری بدانید که چه میخواهید، راحتتر میتوانید بر مسامحه کردن غلبه کنید.هدف یا تصمیم بدون این که مشخّص باشد تا چه زمان میخواهید به آن دست یابید، اضطراری تولید نمیکند و شروع و ختم ندارد.
چرا بعضی از هدفگذاری فراری هستند ؟
عدّه ای هستند که نیاز به داشتن هدف نمیبینند و میگویند: تا حالا هم که هدف نداشتهام، زندگی بدی نداشتهام. این مثل این است که خلبان یک هواپیمای مسافربری در وسط راه به مسافرانش اعلام کند که برایشان یک خبر خوب و یک خبر بد دارد. خبر بد این است که اجزای هواپیما از کار افتادهاند و آن ها در توفان راه را گم کردهاند و نمیدانند به کجا دارند میروند؛ و خبر خوب این است که با سرعت 600 مایل در ساعت به پیش میروند!
عدّهای دیگر میگویند: تعیین هدف، خطر شکست را افزایش میدهد. بله درست است و اگر یک جا بنشینیم و هیچ کاری نکنیم، هیچگاه شکست نخواهیم خورد. توماس ادیسون هزار مادهی مختلف را به عنوان رشتهی درخشان برای ساختن لامپ حبابی امتحان کرد تا بالاخره مادهی تنگستن جواب داد.
کسی به او گفت: «شما هزار بار شکست خوردید».
و ادیسون پاسخ داد: «درست برعکس؛ من هزار راه پیدا کردم که نمیتوان از آنها لامپ روشنایی ساخت».
بعضیها هم میگویند: تعیین اهداف، سبب سلب اختیار در زندگی میشود. واقعیّت این است که بدون داشتن اهداف روشن، بسیاری از مواقع، وقت خود را با امور بیاولویت میگذرانید و از کارهای مهم بازمیمانید و این باعث میشود در پایان روز خسته باشید، بدون این که از تلاشهای خود نتیجهای گرفته باشید. تعیین اهداف ذهن را متمرکز و انرژیتان را بالا میبرد.[1]
ویژگیهای هدف
مشخّص باشد. دقیقاً مشخّص کنید چه می خواهید و ببینید آیا این هدف واقعاً براساس علاقه و انگیزهی خود شماست یا برای خوشآمد دیگران است. تعیین کنید که چگونه از وقت خود استفاده کنید و برای رسیدن به هدف خود چه کارهایی باید انجام دهید.
قابل اندازهگیری و ارزیابی باشد. یعنی راهی برای سنجش پیشرفتتان وجود داشته باشد.(هر چه اندازه گرفتن آن مشکلتر باشد، دستیافتن به آن مشکلتر است.)
قابل دسترس باشد. یعنی در محدودهی قدرت شما باشد. به منابع لازم دسترسی داشته باشید و دستیافتن به این منابع را جزو اهداف اولویتدار خود قرار دهید.
واقعبینانه باشد. البته این اصلاً به آن معنی نیست که اهدافتان کوچک باشد. آنهایی که در زندگی به مراتب بالایی رسیدهاند، اهداف جاهطلبانهای داشته اند.
محدودیت زمانی داشته باشد. برای اهدافتان ضربالاجل تعیین کنید. البته به صورت واقعبینانه و انعطافپذیر.
متناسب با قدرت اجرایی باشد.
متکّی بر هزینهای معیّن باشد.
متناسب با رسالتها و ارزشها باشد. اهداف جزئی شما باید با اهداف کلّی کاملاً هماهنگ و مرتبط باشد.
شناسایی مهمترین اهداف
برای هدفگذاری، پاسخ هفت سؤال زیر را روی کاغذی بنویسید:
- پنج ارزش مهمّ شما در زندگی کدام است؟
- سه هدف مهمّ شما در زندگی کدام است؟
- اگر امروز بفهمید که تنها شش ماه از عمرتان باقی است، چه میکنید و چگونه اوقات خود را میگذرانید؟
- اگر برندهی یک میلیون دلار پول نقد بشوید، با آن چه میکنید؟
- چه کاری بوده که همیشه دلتان می خواسته انجام بدهید؟
- چیست که به شما بیشترین عزّتنفس را می دهد و سبب رضایت خاطر شما میشود؟
- اگر بدانید شکستی در کار نیست، دلتان میخواهد کدام کار بزرگ و مهم را انجام بدهید؟[1]
- 1. ر.ک. تریسی، برایان ؛ راهکارهای موفقیت؛ ترجمهی مهدی قراچهداغی، تهران: نشر ذهنآویز، 1387، ص 155- 154.
موانع رسیدن به اهداف :
1ـ استرس: استرس اگر جزئی و مثبت باشد، باعث انگیزش، تحرّک و تمرکز میشود؛ امّا استرس منفی و همیشگی میتواند اهداف و افراد را نابود کند. مدیریت موفّق هدف، مستلزم جایگزین کردن چرخهی ویرانگر این عادات پربار و ثمربخش مدیریت هدف است.
2ـ عدم برنامهریزی برای زمان، کار، اهداف
3ـ معاشرتهای افراطی
4ـ بیانضباطی در امور مختلف
5ـ انجام کارهای ناکارآمد یا بیثمر
6ـ اختیارات یا مسؤولیتهای فراوان
7ـ آموزش ناکافی
8ـ تعلّل
9ـ فراموش کردن اهداف
10ـ عدم پیگیری
11ـ خشم و خصومت
12ـ ارتباطات ناکارآمد[1]
با موانع چه کنیم؟
موانعی را که باعث شده است شما حرکت به سوی هدفتان را متوقّف کنید، شناسایی کنید و ببینید چگونه میتوانید آنها را از سر راه بردارید. بسیاری از مواقع، چون رویارویی با موانع، مشکل یا ناراحتکننده است، کار را رها کرده یا به تعویق میاندازیم؛ در صورتی که انجام ندادن آن یا انجام آن در آخرین لحظات، مشکلات، ناراحتی و استرس بیشتری ایجاد میکند.
بسیاری از مواقع، آنچه شما را از انجام کار و حرکت به سوی هدف باز میدارد، احساسات ضدّ و نقیض در مورد آن است که باعث میشود شما دو گام به جلو بردارید و یک گام به عقب.
برای رهایی از شرّ آن احساسات، یک کاغذ برداشته، در یک ردیف، احساسات منفی و در ردیفی دیگر، احساسات مثبت خود را در مورد آن موضوع بنویسید. سپس آنها را بررسی کنید و ببینیدکدامیک بر دیگری غلبه دارد. این احساسات منفی چرا به وجود آمدهاند و چگونه میتوان بر آنها غلبه کرد؟
با بررسی دقیق و آگاهانهی موضوع، میتوانید احساسات منفی را از خود دور کنید. آگاهی، اوّلین قدم برای اصلاح خویش است.[1]
- ر.ک. رابینز، آنتونی؛ 365 گام به سوی موفّقیت؛ ترجمهی فریبا فروهش تهرانی، تهران: نشر مجید،1387،ص 25و 28.