ارزش ها و مبانی آن
يكي از بزرگترين خصوصيات رهبران بزرگ و انسان هاي موفّق در همهي زمينههاي زندگي اين است كه آنها ميدانند دقيقاً چه كسي هستند؛ چرا زنده هستند؛ براي چه زندگي ميكنند و چه ميخواهند. اكثر مردم تصوّر روشني در مورد هدفها، خواستهها، ارزشها و ايدهآلها و نتايجي كه از كارهايشان حاصل ميشود، ندارند. ساعتها در طول روزها و ساليان سال كار ميكنند؛ ولي در پايان، پيشرفتشان ناچيز است؛ پس: براي انجام هر كاري، نياز به ارزشهايمان داريم. حالا بايد به اين موضوع توجّه كنيم كه:
❓چه ميخواهيم؟
❓چه چيزهايي را دوست داريم كه براي رسيدن به آنها فعّاليّت ميكنيم؟
❓چه كسي هستيم و چه نظرات و عقايدي در وجودمان داريم؟
✅با اين سؤالات ميتوانيم به يك خودشناسي كامل برسيم كه چه هستيم، چه ميخواهيم و قصد داریم به كجا برسيم؟
تعريف ارزشها
“بزرگترين خطري كه كيفيّت زندگي ما را تهديد ميكند، افكار و باورهاي مخرّب است.(آنتوني رابينز)”
ارزش ها آن باورهاي عميقي هستند كه هر كدام از ما در درون خود داريم؛ يعني همان نظرات، عقايد شخصي و فردي ما دربارهي اين كه چه چيزهايي درست يا نادرست، خوب يا بد هستند؛ يا همان خواستههاي قلبي ما؛ يا چيزهايي كه براي ما مهّم هستند.
سلسله ارزشها
شخصيت ما
“آدمي توسّط خودش آباد يا ويران ميشود.(جيمز آلن)”
در این مقاله ، گروه آموزشی فن بیان در مشهد، یعنی فن نهان، راهکارها و تمرین های زیادی را برای روبرو شدن با ارزش هایتان و کاربرد آن در زندگیتان ارائه می دهد پس با ما همراه باشید.
مطالبی که میتواند برای شما مفید باشد: ارزش های مهم زندگی چگونه بهترین همسر شوم؟ چگونه در یک جمع بدرخشم؟ |
بهترین مطالب فن بیان را از ما بخواهید.گروه آموزشی فن نهان در مشهد در نظر دارد تا تمامی اصولی را که شما برای بهتر شدن به آن نیاز دارید در اختیارتان قرار دهد. از بخش دانلودهای رایگان ما نیز دیدن فرمائید.
براي شروع اين بحث، ابتدا بهتر است اين موضوع گفته شود كه اگر ما شخصيّت خودمان را مثل يك سيبل (هدف) با پنج دايره تصوّر كنيم، ميتوانيم بگوييم هر لايه از اين سيبل، نشانگر يك حلقه از حلقههاي شخصيّت ماست كه مركزيترين حلقه، ارزشهاي ما ميباشد.(براي اطّلاعات بيشتر،حلقهي دوم اعتقادات و عقايد ما هستند. حلقهي سوم انتظارات ما هستند. حلقهي چهارم رفتار ماست و حلقهي پنجم اعمال و كردار ماست كه اين سيبل را كامل ميكند.)
پس براي اينكه پي به ارزش هاي خود ببريد، بهتر است اوّل به درون خودتان مراجعه كنيد؛ يعني پيدا كنيد كه چه چيزهايي برايتان اهمّيّت دارند؛ چه اصولي را در زندگي رعايت مي كنيد و چه اعمالي را انجام مي دهيد؛ هنگامي كه تحت فشار قرار ميگيريد و يا عصباني مي شويد و يا در يك دو راهي مي مانيد، چه كار مي كنيد و چگونه رفتار مي كنيد. به این ترتیب پي به ارزشهاي وجودي خودتان مي بريد كه تا الآن اصلاً به آن ها فكر نكرده بوديد. پس فكر كنيد و بنويسيد: اوّلين ارزش من: دومين ارزش من: سومين ارزش من: چهارمين ارزش من: پنجمين ارزش من:
براي مثال: ليست ارزشهاي مثال اوّلي ميتواند اينطور باشد: – محبّت و مهرباني، صداقت، تحصيلات، سلامتي، ازدواج
هدف از نوشتن ارزشها
شاید این سؤال برایتان پیش آمد که: دانستن این ارزشها به چه کار میآید؟ اوّل از همه اين كه؛ اسلوب زندگي ما و نقشهي زندگي ما را همين ارزش هايمان اداره ميكنند؛ واكنشهايي كه نسبت به اطرافمان داريم؛ در نوع لباس پوشيدنمان اثر دارند؛ در انتخابهايمان اثر دارند و اين كه اگر بدانيم ما درون خودمان چه ارزشهايي داريم و بر اساس آنها رفتار ميكنيم، احترام و ارزش بيشتري براي خود قایل ميشويم كه اين خودش باعث ايجاد شادماني و رضايت خاطر از خودمان ميشود و هيچ وقت هم دچار پشيماني و يا احساس گناه نميشويم.
“مردم هميشه دنبال كسي ميگردند كه تحسينش كنند، آن شخص بايد شما باشيد.(آندره متيوس)”
كشف ارزشها
“راستي و صداقت، بيش از يك ارزش است؛ بهطوري كه كيفيّت و چگونگي ارزشهاي ديگر را تضمين ميكند. (برايان تريسي)”
براي كشف ارزشهاي خودمان بايد بعد از نوشتن تعدادی تا از ارزشهاي اصلي، از خودمان چند سؤال بپرسيم.
مثلاً: براي من ثروت خيلي ارزشمند است؛ چرا؟ ? زيرا باعث ايجاد احترام در نزد ديگران ميشود. چرا احترام برايم مهم است و از چه لحاظ؟ ? زيرا وقتي كسي به من احترام ميگذارد، خودم را با طرف مقابل يكي و يگانه ميبينم.
يگانگي از چه نظر اهمّيّت دارد؟ ?وقتي كسي را با خودم يكي حس ميكنم، احساس مي كنم او مرا دوست دارد.
دوست داشتن چرا؟ ? زيرا احساس ميكنم وقتي كسي مرا دوست دارد، به من احساس لذّت و شادماني ميدهد و….
به همين راحتي چند تا از ارزشهاي خود را كشف ميكنید: ثروت، احترام، يگانگي، دوست داشتن، احساس لذّت و شادماني و اگر همين طور ادامه بدهيد، ليست ارزشهايتان كامل ميشود. البته اين كار را ميتوانيم براي هر بخش از زندگيتان انجام دهيد؛ مثلاً:
ارزشهاي خودتان در مورد شغل و حرفه (مثل: خلّاقيت، ابتكار، همفكري، صداقت، سختكوشي، رشد و…)
يا ارزشهایتان در مورد محيط خانواده (مثل: عشق، دلگرمي، صبر، بخشش، سخاوت، ملايمت، محبّت و…)
يا ارزشهايتان در زمينهي موفّقيّتهاي مالي و پولي(مثل: صرفهجويي، امانتداري، كاهش هزينهها، ولخرجي، توليد، آموزش، پسانداز و…)
و يا ارزشهایتان در زمينهي سلامتي (مثل ورزش، تغذيه، استراحت، گردش، نظم و…).
يك راز
“اگر شما با خود صادق و رو راست باشيد، همانند چرخش شب و روز نميتوانيد با ديگران رو راست نباشيد.(شكسپير)”
مردان و زنان بزرگ و موفّق همواره با بالاترين ارزشهايشان حتّي دور از چشم ديگران زندگي ميكنند و به آن ها پايبند هستند؛ در حالي كه افراد معمولي اغلب در خلوت، گوشه و كنار ارزشهايشان را قيچي ميكنند و در برخي مواقع، حتّي آنها را زير پا ميگذارند؛ بهخصوص زماني كه كسي آنها را نميبيند؛ پس با خودتان صادق باشيد. اين است راز بزرگ موفّقيّت.
كساني كه بر اساس نظام ارزشي خودشان رفتار نميكنند، هميشه در حالت احساس گناه نسبت به خودشان هستند؛ كه اين خودش باعث ضعف روحي و شكستهاي پياپي خواهد شد.
منشأ ارزش ها
نظام ارزشهاي ما عمدتاً اكتسابي هستند، يك قسمت آن از طريق امر و نهي و بكن نكنهاي والدين به ما منتقل ميشوند؛ هرچه امر شده، خوب و ارزش و هر چه نهي شده، بد و ضدّ ارزش است؛ يك قسمت ديگر، از طريق مربّيان و معلّمانمان به ما انتقال داده شدهاند؛ خصوصاً اگر آنها را هم دوست داشته باشيم، به صورت الگو از آنها، ارزش ها را ميگيريم و يك قسمت هم از محيط؛ يعني هر چيزي كه در محيط من حضورش پررنگتر بوده، تأثيرش بر من بيشتر بوده؛ مثل: رفقا و دوستان هم سنّ و سال و همهي اينها از طريق پاداشها و تنبيههايي كه برايمان داشتهاند، در ذهن ما برنامهريزي و ماندگار شدهاند. تا اينجا ضرورت شناخت ارزشها، تعريف ارزشها، چگونگي كشف ارزشها در خود، اهمّيّت و كارايي آنها در خود را ياد گرفتيم و
پنج ارزش اوّليه و مهمّ خود را يادداشت كرديد. حالا به يك مثال ديگر توجّه كنيد: «ارزشهاي ما مثل لباسهايي هستند كه در يك كمد قرار دارند. اگر اين لباسها خيلي نامرتّب باشند، چه اتّفاقي ميافتد؟ بعضي لباسها اصلاً ديده نميشوند و در مواقع ضروري هم نميتوانيم آن لباسي را كه ميخواهيم، پيدا كنيم. امّا اگر اين كمد مرتّب چيده شده باشد، همهي لباسها ديده مي شوند و ما به راحتي، مخصوصاً زماني كه بايد سريع كاري را انجام دهيم، لباس مناسبمان را پيدا ميكنيم. پس هميشه بايد سعي كنيم كمد لباس ذهنمان را هم مرتّب و منظّم بچينيم كه در مواقع ضروري، زود و خيلي عالي انتخابمان را انجام دهيم و سردرگم نشويم». بعد از اين كه ارزشهايتان را مرتّب كرديد، بايد آنها را اولويتبندي كنيد؛ اولويتبندي هم همان مرتّب كردن ارزشهاست؛ با اين تفاوت كه دقيقتر و با حوصلهی بيشتر اين كار را ميكنيد.
اهمّيّت اولويتبندي ارزشها
❓چه فايدهاي دارد كه ارزشهايمان را اولويتبندي كنيم؟!! در پاسخ باید بدانید که، همين نداشتن اولويت در ارزشهاست كه برايتان مشكلساز ميشود؛ چون ما همه، به صورت ناخودآگاه و خودآگاه، در درون خودمان اين ارزشها را داريم و بر اساس آنها رفتار ميكنيم؛ امّا باز هم دچار مشكل ميشويم.
✅با يك مثال، اين بحث را بيشتر توضيح ميدهيم: «يك كوهنورد را تصوّر كنيد كه از يك كوه بالا ميرود. يك كوهنورد ماهر، با خودش يك كولهپشتي از وسایل مورد نيازش كه در كوه برايش خيلي ارزشمند و حياتي هستند، به همراه دارد. تصوّر كنيد كه در كولهپشتي او الماس باشد. اگر به طور ناگهانی، کوهنورد از کوه سقوط کند و مجبور شود بارش را سبك كند تا خودش را نجات دهد، بايد كداميك از وسایلش را دور بريزد تا خودش را نجات دهد؟ اگر كولهپشتي اين كوهنورد كه پر از الماس است، مرتّب نباشد و الماس ها چه ريز و چه درشت، همه روي هم ريخته شده باشند، در اين موقعيّت حسّاس، حتّي ممكن است ندانسته دستش را در كولهپشتي ببرد و هر چه را كه به دستش ميآيد، دور بريزد! حالا چه الماسهاي ريز و بيارزش و چه الماسهاي درشت و قيمتي!
در آن لحظه، بهترين كار اين است كه چند تا از درشتترين الماسهايش را بردارد و بقيّه را بياندازد؛ امّا اگر كولهپشتي او مرتّب شده باشد و الماسهاي ريز از درشت جدا شده باشند، در اين موقعيّت حسّاس خيلي زود و سريع ميتواند چند تا از درشتترين و بهترين الماسها را بردارد و بدون اتلاف وقت، خودش را زود نجات دهد».
اين مثال، حكايت ماست و اين الماسها هم حكايت ارزشهاي ما. تا اينجا به اين نتيجه رسيديم كه اولويتبندي ارزشها چه كار ضروري و مهمّي ميتواند باشد!
چگونه ارزشهايمان را اولويتبندي كنيم؟
ميتوانيد براي شروع، از اين سؤال آغاز كنيد كه «از ميان اين ارزشها، كدام يك از بقيّه مهمتراست؟»
(با دانستن اولويتهايمان، می توانیم به شناخت از خود و شخصیت خود نیز دست پیدا کنیم.) البته اين كار آسانی نیست. اگر تعداد ارزشها زياد باشند،گيجكننده مي شوند؛ پس اوّل بايد همانطوركه گفتيم،
✨ارزشها را با هم مقايسه كنيد تا معلوم شود كداميك از همه مهمتر است! و به هريك، يك شماره بدهيد؛ به این ترتیب، ارزشهاي ما طبقهبندي ميشوند. مثلاً بايد از خودتان بپرسيد: براي من لذّت بردن و شادماني مهمتراست يا سلامتي؟ گاهي هم نميتوانيد بين دو ارزش، به يكي رتبهی بالاتري بدهيد. در اين گونه موارد، بايد از خودتان اين سؤال را بپرسيد كه: آيا حاضرم اوّلي را نداشته باشم، ولي دومي را داشته باشم؟ از این طریق، خیلی راحت میتوانید کشف کنید كه كدام ارزش برايتان اهمّيّت بيشتري دارد و كدام اهمّيّت كمتري دارد.
تحليل ارزشها
“بزرگترين افتخار در هرگز زمينخوردن نيست؛ بلكه در برخاستن پس از هر بار زمينخوردن است.(كنفوسيوس)”
گاهي به دلیل تحليل نادرست از ارزشها، نميدانيد كدام ارزش برايتان اهمّيّت بيشتری دارد. مثلاً: عشق و آزادي؛ يك نفر هم عشق را جزو ارزشهايش دارد و هم آزادي را و در تحليل او، اين دو با هم در تضاد هستند. امّا بايد ديد تحليل او از اين دو ارزش چيست؟ و يا معنويّت و موفّقيّت مالي! در تحليل او؛ معنويّت همهاش يعني خدا؛ خدا و فقط خدا؛ امّا در تحليل موفّقيّت مالي ميگويد: پول؛ پول و فقط پول. پس بايد تحليل خودتان را از ارزشهايتان درست و منطقي كنيد. براي اين كه راحتتر بتوانيد اولويتبندي كنيد، يك مثال ميزنيم: «مثلاً براي من ثروت خيلي مهم است. چرا؟ چون احترام و شخصيّت مي آورد؛ پس شخصيّت و احترام براي من خيلي مهمتر از ثروت است؛ چون با ثروت ميخواستم به احترام برسم.» پيامد: اين كار من (اولويتبندي ارزشهايم)، يك پيامد دارد و آن هم اين است كه مراقب باشم براي دستيابي به ارزشهاي فكري پايينتر، ارزشهاي بالاتر را از دست ندهم؛ يعني من بايد دنبال ثروت باشم؛ امّا تا جايي كه احترام و شخصيّتم زير سؤال نرود و لطمهاي به شخصيّتم وارد نشود. يا براي من اوّل ادب و احترام مهم است و بعد صميميّت و دوستي؛ پيام: دنبال دوستي و صميميّت باشم تاجايي كه ادب و احترام خودم را از دست ندهم. يا براي من اوّل يك ازدواج خوب مهم است و بعد تحصيل. پيام: در كسب علم و دانش ميكوشم تا جايي كه به يك ازدواج سالم لطمهاي نزند و….
ارزشها و روابط
ارزشها و تحليلها و اولويتبنديهاي ما در روابطمان با ديگران بسیار مؤثّر هستند. هر چه ارزشهاي دو نفر به هم نزديكتر باشد، پيوندشان بهتر و خوشايندترمي شود. اين ارزشهاي مشترك هستندكه اساس روابط صميمانه را شكل ميدهند. در اينجا مهمترين مسأله اين است كه در مواقعي كه ارزشهايتان با هم مشترك و يكسان نيست، سعي كنيد به ارزشهاي طرف مقابل احترام بگذاريد.
تغيير ارزشها
البته ما ميتوانيم ارزشهايمان را تغيير دهيم و همواره اين را بدانيم كه همه چيز و همه كس در حال تغيير است؛ پس ارزشهايتان را ارزيابي كنيد و هركدام را كه بر مبناي اهدافتان نيستند، كنار گذاشته و ارزش هاي جديد و بهتري خلق كنيد. البته بايد براي تغيير آن ها دلايل محكمي در اختيار داشته باشيد و گرنه منصرف مي شويد و وقتي هم كه ارزش كماهمّيّتي را شناسايي كرديد، مي توانيد در مورد آن فكر و بعد آن را اصلاح كرده يا تغيير دهيد. امّا عمدتاً اين تغييرات به صورت ناخودآگاه بهوجود مي آيند. با توجّه به اهداف شما،كه دایماً در حال تغيير و گسترش هستند و يا با افزايش آگاهي ها و يا حتّي تأثير ديگران و محيط اطرافتان، آن ها تغيير ميكنند.
مفید بود🙏🙏