چگونه در زندگی تغییر کنیم؟
حوزه های تغییر
1-1حوزهی معرفت و آگاهی
گاهی اوقات نیاز است که در دانش و آگاهیتان تغییر ایجاد کنید؛ زیرا نگرشی که دارید، بر مبنای معرفت است.
امام علی (ع) میفرمایند: شناخت، روشنایی دل است .
اگر معرفتی درست و صحیح داشته باشید، نگرشتان هم درست خواهد بود؛ امّا خود معرفت هم اقسام گوناگونی دارد برای این که بخواهیم به آگاهی برسیم، باید بیندیشیم و فکر کنیم.
حضرت علی( ع)در این باره میفرمایند: «الفِکرُ مِراة صافیه » یعنی: اندیشه، آینهای صاف است و مقدّمهی فکر کردن، سؤال کردن است.
در اهمّیّت سؤال کردن همین بس که :
پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: «العلمُ خزائن و مفتایحه السؤال» ؛یعنی: علم و دانش گنجینههایی است و کلیدهای آن سؤال است.
یا در جایی دیگر میفرمایند :
«السؤال نصف العلم» ؛یعنی: پرسش نیمی از علم است.
مثلاً این سؤالها را طرح کنیم:من در چه زمینههایی استعداد دارم؟ بزرگترین هدف من در زندگی چیست؟ موانع رسیدن به اهدافم چیست؟ از چه راههایی میتوانم به هدفم برسم وبهترینشان کدام است؟ و… پس هرچه سؤالات بیشتری از خود بکنید، زمینهی شناخت شما و موفّقیّتتان بیشتر می شود. به این مثال توجّه کنید:
علی متوجّه شد هر وقت با دیگران صحبت میکند، دیگران دوست ندارند با او صحبت کنند و از ادامهی صحبت کردن با او طفره می روند. علی به مدّت چهار روز روی حرف زدنش تمرکز کرد و از دیگران پرسید که به نظر آنها مشکلش چیست؟بالاخره فهمید که تن صدایش خیلی پایین است و بالا و پایین بردن صدایش با موضوع صحبتش متناسب نیست. به همین دلیل، کسی که با او صحبت میکند، مجبور میشود تمرکزش را بیشتر کند تا متوجّه شود که چه میگوید.
تمرین:
پنج تغییر مهمّی را که میخواهید در زندگیتان در زمینههای گوناگون مانند اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، جسمی و روانی ایجاد کنید و دلایل این که چرا در این زمینه به تغییر نرسیدهاید، را بنویسید.
1- تحصیلی:
معدّل 19 در پایان این ترم بگیرم.
دلایل:
– عدم برنامهریزی
– مهمانی و رفت وآمدهای زیاد
– مکالمات طولانی تلفن
– و……
2- خانوادگی:
-……….
– ……..
2-1 حوزهی نگرش
تجربه نشان داده است که بین دانستن یک مطلب و باور آن تفاوت زیادی وجود دارد. به طور کلّی، نحوهی برخورد مغز انسان را با یک موضوع جدید (ایده)، علیرغم تمام پیچیدگیها و ظرایف غالباً نشناختهاش، می توان در دو مرحلهی کلّی به صورت زیر خلاصه کرد:
1-مرحلهی برخورد : که در آن، ما با یک موضوع مواجه میشویم که این مواجهه می تواند به صورت دیدن، شنیدن، مطالعهی یک کتاب، تماشای یک فیلم، یک تجربهی عملی یا مثل اینها باشد.
2- مرحلهی جایگزینی: که بسیار پیچیده است و در طیّ آن، مغز انسان موضوع جدید را مورد ارزیابی قرار میدهد و با توجّه به مجموعهی دانستهها وارزشها وتجربیات قبلی، آن را سبک و سنگین میکند؛ اگر موضوع جدید با مفروضات و محفوظات قبلی فرد در تناقض باشد، مغز آن را طرد میکند و چندان تحت تأثیر قرار نمیگیرد. امّا در صورتی که با مفروضات قبلی فرد در تناقض نباشد، آن را به راحتی میپذیرد. و بالاخره اینکه اگر بین آنها نه تناقض کامل ونه توافق کامل وجود داشته باشد، مغز بر اساس مفروضات و محفوظات قبلی خود به تعدیل موضوع جدید میپردازد و بخشهای مطلوبتر را حفظ و مابقی را طرد میکند.
این مطلب نشاندهندهی آن است که نگرشها و باورهای قبلی فرد چه قدر در پذیرفتن و یا طرد یک مطلب مؤثّر است. برای همین باید نگرشهای خود را ارزیابی کنید و ببینید کدام درست است وکدام غلط.
هر کاری را که شما انجام می دهید مستقیماً یا غیر مستقیم تحت تأثیر نگرش و دیدی است که نسبت به خود یا دیگران یا اشیای اطرافتان دارید. فردی که نگرشش را تغییر میدهد، در واقع در کلّ زندگیاش تغییر به وجود میآورد. هر چقدر شما نگرش بهتر و مثبتتری داشته باشید، نتایج بهتری را کسب میکنید؛ زیرا نگرش بر احساسات و احساسات بر رفتار و کاری که انجام میدهید، تأثیرگذار است؛ مثلاً زاویهی دید انسان حسود به داراییها و استعدادهای دیگران این است که دیگران آن دارایی ها را نداشته باشند، به همین دلیل هیچ وقت از دارایی ها واستعدادهایش لذّت نمیبرد و در رنج و عذاب است. اگر همین شخص به جای اینکه به این فکر کند که دیگران نداشته باشند، به این فکر کند که چرا آنها این داراییها را دارند و چگونه موفّق شدهاند، احساس و رفتاری که از خود نشان میدهد نیز فرق میکند.
حال بیایید زاویهی دیدتان را نسبت به انتقادی که دیگران از شما میکنند، تغییر دهید وآن را به عنوان هدیهای که دیگران به شما میدهند نگاه کنید، هر چند آن انتقاد به شکل مسخره کردن شما باشد.
امام علی( ع) در این باره میفرمایند: «من حذرک کمن بشرک»آ نکس که تو را هشدار داد، چون کسی است که مژده میدهد.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژهها را باید شست. واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
میشل دومونتین میگوید: «انسانها آن قدر که در نتیجهی تحلیلشان از وقایع آسیب میبینند، از خود وقایع آسیب نمیبینند».
بچهها همواره به چیزهای جدید علاقه نشان میدهند و میخواهند همه چیز را تجربه کنند و میبینید که آنها چقدر خوب و راحت میخوابند. شما نیز سعی کنید احساس بچّهها را داشته باشید تا شور و نشاط بچّگی نیز به شما دست دهد.
بزرگترین دشمنان موفّقیّت و شادمانی، احساسات منفی از هر نوعی هستند. احساسات منفی شما را به زمین میزنند، و خسته میکنند و از تمام لذّتهای زندگی دور میکنند.
احساسات منفی ناشی از ترس، افسوس، شک، حسادت و احساس سکون، غیر مفید بودن و در نهایت آشفتگی اغلب در اثر چهار عامل به وجود میآیند. اگر شما یک بار این عوامل را بشناسید و آنها را از ذهن خود دور کنید، به طور اتوماتیک ریشهی تمام افکار منفی را خشکاندهاید.
زمانی که احساسات منفی در شما نابود میشود، احساسات مثبتی نظیر عشق، صلح، دوستی، لذّت و جدّیت جایگزین آنها میشود.
یکی از چهار عاملی که باعث ایجاد احساسات منفی میشوند:
مظلومپنداری است. تا زمانی که در برخورد با دیگران احساس کنید که مورد ظلم واقع شدهاید و بر این اساس حرکت کنید که کاملاً حق با شماست، نمیتوانید از احساسات منفی رهایی یابید؛ مثل اخراج شدن از کار.
دومین عامل به وجود آمدن احساسات منفی، توجیه کردن و سعی در اثبات چیزی داشتن است.
سومین عامل، اهمّیّت دادن و حسّاسیت بیش از حدّ به نظر و رفتار دیگران دربارهی خود است.
چهارمین عامل، مقصّر دانستن کسی یا چیزی غیر از خودتان است. پادزهر انواع و اقسام احساسات منفی، این است که بتوانید مسئولیّت کامل موقعیّت و همهی چیزهایی که مربوط به شما میشود را بپذیرید.
4-1حوزهی رفتار
هر یک از این حوزهها به ترتیبی که گفته شد، زیربنایی برای دیگری است. اگر بخواهیم تغییری عمیق داشته باشیم، باید به همین ترتیب، عمل کنیم.
دربارهی تأثیر متقابل فکر و احساس و رفتار :
حضرت علی (ع) میفرمایند: «ما اضمر احد شیئًا إلا ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفَحاتِ وَجْهِِهِ» کسی چیزی را در دل پنهان نکرد جز آنکه در لغزشهای زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان.
اگر یادتان باشد در مبحث قبلی درباره حوزه های تغییر صحبت کردیم و اکنون در مورد سایر موارد مرتبط با تغییر بحث را ادامه می دهیم.
[gravityform id=”11″ title=”true” description=”true”]
ویژگیهای تغییر مناسب:
ویژگیهای تغییر مناسب این است که ما در آن تغییر:
استمرار و پایداری داشته باشیم.
این تغییر با لذّت و راحتی همراه باشد.
این تغییر با بصیرت و آگاهی انجام شود.
دلایل عدم تغییر:
بسیار شده است که ما بفهمیم و درک کنیم که باید تغییر کنیم؛ امّا این شناخت در ما حرکتی ایجاد نمیکند. در اینجا، دلایل این که چرا تغییر نمیکنیم را بیان میکنیم:
نداشتن تعریف دقیقی از آنچه میخواهیم داشته باشیم :
یعنی اینکه شما تعریف روشن و واضحی از آنچه که میخواهید داشته باشید را ندارید؛ مثل این که میگویید میخواهم در درسم موفّق باشم. در اینجا برای اینکه فرد به هدفش برسد، باید مشخّص کند که در کدام درس میخواهد موفّق باشد و اینکه هر روز چند ساعت باید درس بخواند و چگونه بخواند وتا چه وقت میخواهد به هدفش برسد و….
ویلیام مولتون مارسدن میگوید: «دریابید که واقعاً چه چیزی میخواهید. این کار باعث می شود به جای اینکه به شکار پروانهها بروید، به دنبال کشف معدن طلا بروید».
ارتباط مستقیمی بین میزان شفّافیت ذهن شما در مورد اینکه «چه کسی هستید» و «چه چیزی واقعاً میخواهید» و کارهایی که در زندگی انجام میدهید، برقرار است. مردان و زنان موفّق، وقت زیادی را برای رسیدن به شفّافیت در مورد اینکه چه کسی هستند و چه چیزی را واقعاً میخواهند، صرف میکنند. این کار، درست مانند طرّاحی جزییات وتعیین نقشهی یک ساختمان، پیش از شروع ساختن آن است.
ذهن ما انسانها به هدفهای کلّی جواب نمیدهد.
ترس:
ترس از دست دادن چیزهایی که داریم؛ مثلاً زهرا فهمیده است که علّت افت درسیاش رفت وآمدهای گاه و بیگاه دوستش ریحانه است؛ امّا از این میترسد که اگر این موضوع را به او بگوید، او ناراحت شود و رابطهی دوستیشان از بین برود.
دست یافتن به تغییر بدون هزینه و قبول مسئولیّت:
بخش بزرگی از مقالات و تحقیقات روانشناسی، به تشریح «فرضیهی جایگاه کنترل» در افراد اختصاص دارد. امروزه بر اساس نتایح بیش از 5 سال تحقیقات در مورد نحوهی زندگی افراد مختلف، مشخّص شده است که درجه و شاخصهای شادمانی در افراد، ارتباط مستقیم با جایگاه کنترل آنها دارد.
افرادی که دارای جایگاه «کنترل درونی» هستند، باور دارند که کنترل زندگیشان به طور کامل در اختیار خودشان است. این افراد احساس سرزندگی، امیدواری و قدرت میکنند و معمولاً افراد خوشبین و مثبتی هستند. افکار آنها در مورد خودشان فوقالعاده است و اعتقاد بسیار راسخی دارند که سرنوشتشان تا حدّ بسیاری به خودشان بستگی دارد.
از سوی دیگر، افرادی که مرکزکنترل بیرونی دارند، به طور طبیعی، معتقدند که نیروهای خارجی اطرافشان آنها را کنترل میکنند و هیچ تأثیری بر زندگی خود و نتایج به دست آمده از آن ندارند و اغلب، دچار احساساتی نظیر ضعف،عصبانیت، سرخوردگی، بدبینی و ترس میشوند. ارتباط مستقیمی بین میزان پذیرش مسئولیّت در قبال زندگی و میزان کنترلی که بر خود دارید، برقرار است. تکرار بیشتر عبارت «من مسئولیّت را میپذیرم» باعث قدرت یافتن جایگاه کنترل درونی شما میشود.
مسئولیّتپذیری بیشتر باعث افزایش شادمانی و احساس رضایت بیشتری در شما میشود. به نظر میرسد که سه فاکتور مسئولیّتپذیری، کنترل درونی و شادمانی، ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
گرفتن پاداش برای وضع موجود:
گاهی اوقات شما به خاطر خجالتی بودن و…..مورد تمجید دیگران قرار میگیرید؛ در حالی که ممکن است به خاطر همین خجالتی بودن ضررهای زیادی کرده باشید؛ مثلاً به کسی که از حرف زدن در مقابل جمع خجالت میکشد، اوصاف دختر خوب و ساکت داده میشود.
ناآگاهی
بسیاری از مردم مطلقاً از هدف و مقصود خود در زندگی آگاهی ندارند و نمیدانند در چه شرایط فکری و رفتاری قرار دارند و باید چه تغییراتی را به وجود آورند؛ در حالی که ایجاد تغییر، نیازمند آگاهی از نقاط ضعف شخصیّتی و میل و برنامه برای تغییر در آنها است.
تردید
برای اینکه حسّ اعتماد به نفس و احترام به خویشتن را ارضا کنید، باید قبول داشته باشید که منش جدیدی را برگزیدهاید؛ در حالی که منشهای قدیم نیز الزاماً چندان اشتباه نبودهاند.
«تغییر» قانون طبیعت است و ایمان داشته باشید که در قانون طبیعت، هیچ حالت و خصلتی پایدار نیست. شما میتوانید مقاومتهای اوّلیهی خود را در برابر تغییر بشکنید و به انجام هر نوع تغییری در شخصیّت و پندارهای خود مبادرت ورزید.
تجزیه و تحلیل بیش از حد و بزگنمایی کار مورد نظر:
برخی از افراد طوری جوانب هر کاری را می سنجند که یک تصمیم ساده برایشان کوهی جلوه میکند؛ مثلاً ممکن است نتوانند ورزش را به طور منظّم و پیوسته انجام دهند؛ به این دلیل که فکر میکنند برای ورزش کردن نیاز به مقدّمات فراوانی دارند.